۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۰:۲۸
کد خبر: ۵۶۳۱۲۵
آیت الله شبیری زنجانی:

علامه مجلسی مظلوم است ‌| برخی با نقاب روشنفکری احادیث را نفی می کنند

حضرت ‌آیت الله شبیری زنجانی علامه مجلسی را مظلوم خواند و از کسانی که بحارالأنوار این محدث بزرگ جهان اسلام را تضعیف می کنند، انتقاد کرد.
حضرت آیت الله شبیری زنجانی

به گزارش خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله شبیری زنجانی در دیدار با مسؤولان همایش «اصالت میراث حدیثی شیعه»، علامه مجلسی را «مظلوم» خواند و از کسانی که بحارالأنوار این محدث بزرگ جهان اسلام را تضعیف می کنند، انتقاد کرد.

وی گفت: مرحوم مجلسی خيلی مظلوم واقع شدند و برخی از دانشگاهيان و مدعيان فكر، متأسفانه جایگاه ایشان را نمی شناسند، درحالی كه آنان كه اهلیت و اعتقاد واقعی دارند، طرز فکرشان نسبت به ایشان متفاوت است.

استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم اظهار داشت: از مرحوم حاج آقا نصرالله شاه آبادی شنیدم که می گفت پدر ما -مرحوم آقای حاج شیخ محمد علی شاه آبادی- خیلی به مرحوم مجلسی معتقد بودند و من وقتی به اصفهان رفتم و برگشتم، گفتند: سر قبر مرحوم مجلسی رفتی؟ گفتم: خیر. گفتند: پس برای چه به اصفهان رفتی؟  ایشان خیلی اعجاب و احترام برای مرحوم مجلسی قائل بود.

وی در انتقاد از افرادی که با نقاب روشنفکری و یا عقل گرایی تلاش می کنند احادیث را نفی کنند ادامه داد: آن هایی که اهل علم و عمل هستند با عظمت از کتاب علامه مجلسی یاد می کنند، اما متأسفانه امروزه افراد مدّعی و بی مایه زیاد شده اند که ادعای سواد می کنند و جوامع ما را نیز پر کرده اند. از مرحوم آقای میرزا عبدالله مجتهدی شنیدم که از تقی زاده نقل می کرد که من سه مرتبه از اول تا آخر کتاب «السماء و العالَم» بحار الأنوار را مطالعه کردم. و روشن است که تا عظمت یک اثر نباشد، افراد برای آن وقت نمی گذارند.

حضرت آیت الله شبیری زنجانی ابراز داشت: از آقای سید جعفر شهیدی شنیدم که می گفت با اینکه بحارالأنوار کتاب مفصلی است، اما از اول تا آخر بحار یک دروغ و تحریف از جانب ایشان نیست. مرحوم مجلسى ازنظر وثاقت خيلى محكم بود.

وی به موضوع رجعت در فرهنگ شیعه اشاره کرد و گفت: مرحوم والد ما، نسبت به حدیث خیلی اهتمام داشتند و کتابی راجع به رجعت دارند. آقای محدث ارموی که سالیان متمادی راجع به رجعت می نوشتند، تمام آن کتاب را در کتاب خود وارد کرده اند و می گفتند که تحقیقی ترین مطلبی که در این باره نوشته شده همین کتاب است؛ مرحوم آقای خمینی هم در کشف الأسرار گفته اند که برخی از آقایان حوزه در رد شریعت سنگلجی کتابی نوشته اند و در آن جا از کتاب والد ما تعریف کرده است.

این مرجع تقلید به داستانی از مرحوم «سید ابوالحسن مرتضوی اصفهانی» اشاره کرد و افزود: این داستان را ممکن است افرادی قبول نکنند ولی از آقای سید ابوالحسن مرتضوی -که از علمای تهران و مورد قبول و احترام علما بود- نقل شده است که من با آقای سید محمود طالقانی رفیق بودم. ایشان می گفت بیا پای منبر شریعت سنگلجی ولی من مخالف بودم. آقا سید ابوالحسن ولایتی بود و نمی خواست در جلسه شریعت سنگلجی شرکت کند، ولی آقا سید محمود خیلی اصرار کرد که یک مرتبه شما بیا و و ببین، یک مرتبه که ضرر ندارد.

 پدر آقا سید ابوالحسن (آقا سید محمد کاظم کَرونی اصفهانی) هم در مسائل ولایت خیلی محکم بود و اصلاً اجازه نمی داد که آقا سید ابوالحسن با افرادی نظیر شریعت سنگلجی معاشرت داشته باشد. آقا سید ابوالحسن به اصرار آقا سید محمود قبول کرد و رفت. سنگلجی بالای منبر مطلبی از مرحوم مجلسی نقل کرد و به سخره گرفت؛ مثلاً نقل کرد که فلان آب چون ایمان آورد، شیرین شد، ولی آب دیگر چون ایمان نیاورد، تلخ گردید. خلاصه شروع کرد به مرحوم مجلسی حمله کرد.

 آقا سید ابوالحسن وقتی دید نمی تواند تحمّل کند، بلند شد و اعتراض کرد که این گونه که شما می گویید نیست و با شریعت سنگلجی بحث کرد. بعداً آقا سید ابوالحسن در دلش به مرحوم مجلسی خطاب کرد که ای عالم بزرگوار، چرا این روایات را نقل کردید تا این افراد استهزاء کنند و ما به بحث با آن ها مبتلا شویم؟

آن جلسه سپری شد. آقا سید ابوالحسن گفت: شب در خواب دیدم که در اصفهان هستم و مردم به زیارت قبر مرحوم مجلسی می روند. من هم تصمیم گرفتم آن جا بروم، ولی دیدم کنار درب ورودی، شخصی جلیل القدری ایستاده است و باید او اجازه ی ورود بدهد. وقتی خواستم وارد حرم بشوم، آن شخص جلوی مرا گرفت و اجازه نداد. دیدم دو جوان جلیل القدر از داخل آمدند و آن کسی که بیرون ایستاده بود، به آن دو جوان اظهار لطف کرد. من فهمیدم که آن دو بزرگوار مورد توجّه و عنایت آن شخص هستند، لذا به آن دو متوسّل شدم که شما نزد آقا شفاعت کنید تا اجازه ی ورود بدهند. آن ها وساطت کردند و آن آقا اجازه دادند، ولی فرمود: برو ولی تو چه حقّى داشتى كه چنين فكرى كنى و به مرحوم مجلسى اعتراض كنى؟! با اينكه آن اعتراض در ذهنم خطور كرد.

پرسیدم: آن ها که بودند؟ گفتند: آن کسی که اجازه ی ورود می داد، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، و آن دو آقازاده حسنین علیهما السلام بودند./۱۳۲۳/د۱۰۳/ق

ارسال نظرات